به گزارش ورزش سه، با تغییر سرمربی پرسپولیس و انتخاب وحید هاشمیان بهعنوان نفر اول نیمکت، بحثهای تازهای درباره آینده این تیم شکل گرفته است امیر عابدینی که سالها مدیریت پرسپولیس را برعهده داشت، در گفتوگویی شفاف به ارزیابی شرایط اخیر تیم پرداخت و تأکید کرد انتخاب سرمربی باید بر پایه شاخصهای فنی مشخص صورت بگیرد، نه سلیقه.
عابدینی در کنار بررسی فرآیند انتخاب سرمربی، به موضوعات مهمی مثل کیفیت نقلوانتقالات، وضعیت بازیکنسازی باشگاه و نقش مدیریت در موفقیت تیم پرداخت. عابدینی معتقد است پرسپولیس برای تداوم موفقیت باید روی آکادمی سرمایهگذاری کند و در کنار جذب بازیکن، پرورش استعدادهای جوان را در دستور کار قرار دهد.
او همچنین در مورد شایعه جدید پیش آمده در مورد مصالحه بین پرسپولیس و تراکتور صحبت کرده و میگوید این یک فرصت طلایی برای تعامل خواهد بود و پرسپولیس باید از آن استفاده کند.
این گفتگو را در ادامه میخوانید:
* شرایط این روزهای پرسپولیس و انتخاب آقای هاشمیان به عنوان سرمربی را چطور میبینید؟
من با مکانیزم انتخاب آشنا نیستم و نمیدانم با چه مکانیزمی انتخاب میکنند. اگر بر اساس سلاق مدیران است، یک بحث دیگر است و نیاز به بحث کارشناسی ندارد. اما اگر بحث کارشناسی است و یک کمیته به اسم کمیته فنی موظف به بررسی و تجزیه و تحلیل است، شرایط متفاوت خواهد بود. آدمهایی که کاندیدای هدایت پرسپولیس یا هر تیمی هستند، باید چند آیتم داشته باشند؛ برای مثال میگویند فلان مربی از ۱۰ نمره، ۸ گرفته است و طبیعتا این مربی نسبت به کسی که ۷ گرفته است، اولویت دارد. محبوبیت مربی یک پوئن دیگر است؛ برای مثال میگویند بر اساس افکارسنجی، نظر هواداران معطوف به فلان مربی است. کارنامهای که آن شخص به عنوان مربی، نه به عنوان بازیکن، داشته است، یک پوئن دیگر است. با بررسی این آیتمها، سه نفر انتخاب میشوند و به این سه نفر میگوییم برنامه بدهید؛ خود برنامهنویسی و اینکه بتوانیم آن برنامه را به عمل انطباق بدهیم، یک شرط است. من میتوانم برنامه بنویسم اما نمیتوانم عملیاتی کنم، چون دادههایم جور نیست. در نهایت تجربه یک مربی بسیار مهم است؛ من اگر در یک بحث برای آقای هاشیمان نمره خوبی ندهم، همینجا است. من یاد ندارم آقای هاشیمان یک تیمی را در لیگ برتر هدایت کرده و موفق بوده یا نبوده است. اگر دوستان چنین سابقهای دیدهاند، حتما حق داشتهاند که نمره قبولی بدهند.
* شما چند روز قبل در یک مصاحبه گفته بودید که اگر مهدی تارتار سرمربی پرسپولیس میشدند، خیالتان راحتتر بود. چرا این نظر را دارید؟
دقیقا به خاطر همین آیتمهایی که نام بردم. این آیتم آخر خیلی مهم است: تجربه روی نیمکت، نه تجربه در زمین چمن به عنوان یک فوتبالیست. در پرسپولیس مربیانی که روی نیمکت خوب بودهاند و تجربه خوبی دارند، یحیی گلمحمدی، آقای تارتار و آقای حمید درخشان هستند. این افراد در حد پرسپولیس کار کردهاند. البته برخی افراد مثل آقای دایی هم هستند که جلو نمیآیند، اما کسانی که کار کردهاند، در چنته حرف برای گفتن دارند. من تارتار را نام بردم، چون تجربیات او پیوسته است. برای مثال حمید درخشان آمده و رفته اما تارتار پیوسته مربی بوده است، چه در لیگ برتر و چه در لیگ برتر. او یک تراز عالی در مربیگری دارد. ضمن اینکه مثل بقیه بچههایی که نام بردم، اراده پولادینی دارد و در مقابل حوادث سینه سپر میکند و میجنگد. من نمیدانم آقا وحیدِ ما در شرایط بحرانی چه تصمیماتی میگیرد و چگونه میتواند در آن شرایط موفقیت را رقم بزند.

* اتفاقا مهدی تارتار این روزها هم به دلیل مخالفت با انتقال مهدی زارع به پرسپولیس تحت فشار قرار گرفتهاند. نظر شما درباره این اتفاقات چیست؟
ما باید توقعاتمان را در سطح معمول فوتبال و داد و ستد فوتبال بیاوریم. چون من یک باشگاهی را دوست دارم، نمیتوانم بگویم همه ابزارهای لیگ باید در اختیار یک باشگاه باشد و بقیه موظف هستند این باشگاه را حمایت کنند و یار بدهند و یار نگیرند. این توقع درست نیست. یارگیری و بستن تیم آغاز رقابت است و نمیشود من ضعف خودم را گردن دیگران بیندازم و توقع داشته باشم دیگران من را حمایت کنند و اگر نکردند، پس پرسپولیسی نیستند و ریشه در خاک ندارند. من معتقدم باید باورهایمان را با واقعیت تطبیق بدهیم. واقعیت و اصالت در فوتبال و ورزش، رقابت و برد و باخت است. باخت هم جزو اصالت فوتبال است و زیبایی فوتبال در همین است. ما نباید به این موضوع بپردازیم که با یک بازیکن میشود گلستان ایجاد کرد. همین جام جهانی باشگاهها را هم دیدیم که چه اتفاقاتی رقم خورد؛ من فکر میکنم که بر خلاف تمام دیدگاههای کارشناسی پیش رفت و در نهایت چلسی که حسابی رویش باز نشده بود، قهرمان شد، آن هم با به زانو درآورن تیمی که امسال بالاترین تراز را داشت.
* پرسپولیس در دوره شما بازیکنان جواب زیادی داشت اما در حال حاضر چند سال است که این اتفاق رخ نمیدهد و باشگاه باید به دنبال جذب بازیکنانی مثل زارع باشد. فکر میکنید چه اتفاقی افتاد که این روند قطع شد؟
پرسپولیس باید هم جوانگرایی کند و هم جوان بیاورد. یک روزی مرحوم مهرداد میناوند، مهدی مهدویکیا، ادموند بزیک و … حضور داشتند. فکر میکنم روزی که ما بهروز رهبریفرد را در تیم جا دادیم و او جای خودش را در تیم در کنار یحیی گلمحمدی و افشین پیروانی پیدا کرد، کسی باور نمیکرد. پیکره تیم جوان بود اما بازیکن هم که میآوردیم، جوان میآوردیم و اینها سریع هماهنگ میشدند. از طرفی من برای اینکه تیم امید و جوانان و نوجوانانمان بتوانند خوب فعالیت کنند، درصدی از بودجه بزرگسالان را به اینها اختصاص داده بودم؛ مثلا میگفتم اگر تیم بزرگسالان ۱۰۰ تومان خرجش است، ۱۰ درصد باید خرج امید کند، ۵ درصد خرج جوانان کند و ۲.۵ درصد خرج نوجوانان کند. این منهای البسه، کفش، کلاه و رفت و آمد بود. باید به بازیکن و کادر میرسیدیم و از آنها توقع داشتیم بازیکن تحویل ما بدهند و آنها هم واقعا زحمت میکشیدند و بازیکن تحویل میدادند. الان وضعیت و بضاعت باشگاه خیلی بهتر از دوره ما است و طبیعتا آکادمی باشگاه باید در حدی قوی باشد که بتواند هر سال حداقل ۴-۵ بازیکن که بتوانند در زمین کنار بزرگان بازی کنند، در اختیار باشگاه بگذارد. حالا نمیدانم چرا این کار را نمیکنند.
* فکر میکنید یک مربی میتواند این روند را تغییر بدهد یا کاملا ریشه در مدیریت دارد؟
باید از طرف هیئت مدیره و مدیرعامل خواسته شود و بعد کمیته فنی و مدیریت آکادمی برای رشد کار کنند تا موفقیت رقم بخورد، در غیر این صورت نمیشود. من اعتقاد دارم باید بعضی مربیان خیلی خوب را باید برای آکادمی بیاوری، چون اگر پول میدهید، آن مربی هم بازیکن پرورش میدهد و هزینه سرانه را با منافعی که دنبال میکنید، تطابق میدهد.
* اما برای مثال علی دایی، مهدی تارتار و مجتبی حسینی همیشه در تیمهایشان چند بازیکن جوان خوب داشتهاند که باشگاههای دیگر به دنبال آنها بودهاند؛ این اتفاقی بوده که با این سرمربیان در تیمها جابجا شده و شاید کاملا وابسته به مدیریت هم نباشد.
آقای تارتار از یک چیزی وحشت ندارد؛ از این وحشت ندارد که تماشاگران چه چیزی درباره او فکر میکنند و چه نمرهای به او میدهند، به همین دلیل هم به بازیکن جوان فرصت میدهد؛ این رشد و شکوفایی که در تیم ایجاد میکند، بعدا در کارنامهاش موثر است و مردم به کارنامهاش نمره میدهند. اول شجاعت است و بعد تطبیق این شجاعت با کیفیت فنی و استفاده مطلوب از بضاعت بچههایی که در تیم قرار میگیرند. مربیانی موفق هستند که نترسند و کاملا جوانگرا باشند، آن وقت نتیجه میگیرند. چرا میگویم جوانگرا نتیجه میگیرد؟ چون یک باشگاه اگر بازیکنان را در میانگین سنی ۳۰ به بالا ببندد، این بازیکنان مدت طولانیای در باشگاه نخواهند بود، اما اگر ۲۲ به بالا ببندد، میتوانند تا ۱۰-۱۲ سال برای باشگاه کار کنند. آن وقت تبدیل به سرمایه معنوی و مادی باشگاه میشوند و نتیجه این هم موفقیت خواهد بود.
* عملکرد پرسپولیس در نقل و انتقالات تابستانی را چطور میبینید؟ با توجه به اسکواد تیم، فکر میکنید مدیریت باشگاه عملکرد خوبی داشته است؟
صادقانه بگویم من نمیتوانم قاضی خوبی باشم. آقای استیلی از نزدیک لمس کرد، آقای کریم باقری از نزدیک لمس میکند که چه اتفاقی رخ میدهد و آیا بر اساس نام باشگاه پرسپولیس یارگیری میشود؟ نام پرسپولیس، نام عجیبی است؛ یک نام با هویت مردمی... مردم این تیم را دوست دارند. استقلال و سپاهان و تراکتور و … را هم دوست دارند اما تیم شاخصشان پرسپولیس است. تعارف نداریم، شاید بعضیها دلخور شوند، اما من یک پرسپولیسی هستم و قضاوتم بر این است که نام پرسپولیس در فوتبال ایران میدرخشد، حتی در آسیا. طرفداران پرسپولیس در سراسر جهان هستند، این تیم هویت ملی دارد، نه هویت استانی. بنابراین برای این باشگاه باید خیلی دقیق و حساب شده و دلسوزانه کار کرد. ای کاش در دوستانی که کار میکنند، این آیتمها باشد.

* این صحبتهایتان کنایهآمیز به نظر میرسد.
شفاف است. به قول معروف اگر در خانه کس است، یک حرف بس است. حرفهایم را گفتم.
* این روزها صحبتهایی درباره مصاحله بین پرسپولیس و تراکتور در پرونده بیرانوند مطرح میشود. نظر شما درباره چنین اتفاقی چیست؟
من این مصالحه یا این رفتار فیمابین را به فال نیک میگیرم، نه فقط با تراکتور، بلکه باشگاههای بزرگ باید با هم تعامل داشته باشند؛ رقیبهایی سرسخت باشند که برای کسب امتیاز بجنگند اما تعامل داشته باشند. تعامل عالی است، تعامل در بُعد اخلاقی، رفتاری، رفاقتی و … . ما رقیب هستیم اما رفیق. باید همدیگر را دوست داشته باشیم. وقتی منِ مدیر کینه ورزی کنم، این کینه ورزی وارد هواداران میشود و به هواداران ظلم میشود. اگر یک فرصت طلایی پیش آمده که دو باشگاه بزرگ میتوانند با هم تعامل کنند، چرا نکنند؟ حالا اگر بهانه بیرانوند است، باشد. بیرانوند حداقل یک جا بانی خیر شود. این یک فرصت است و به نظرم باید از این فرصت با خردمندی مدیران باشگاهی بهرهبرداری شود و وفاق ایجاد شود. رقابت جای خودش، کسب امتیاز با قدرت در میدان جای خودش، اما رفاقت هم جای خودش. شاید باور نکنید اما من و آقای فتحاللهزاده شدیدا در برنامهها برای هم کُری میخواندیم اما در ماه حداقل دو بار همدیگر را میدیدیم و جلسه میگذاشتیم و با هم شام میخوردیم. حتی یکبار دعوتش کردم که به خانه ما بیاید و با هم شام بخوریم اما یادم رفته بود؛ آمدند و جلسه گذاشتیم و بعد گفتم بستنی میخوری؟ گفت مرد مومن، من را شام دعوت کردهای و حالا میخواهی نصف شب بستنی بدهی؟ تازه یادم افتاد که برای شام دعوت کردهام و گرسنه نگهش داشتهام (با خنده). ما با هم رفیق بودیم، رقابت و بالا و پایین هم داشتیم، اما واقعیت این است که میفهمیدیم باید از هم مراقبت کنیم. نمیشود دو باشگاه بزرگ باشند و فقط دشمنی کنند. چرا دشمنی؟ در بحث ورزش، من دشمنی پیدا نمیکنم، فقط رفاقت و دوستی و صمیمیت میبینم.
* فکر میکنید تنشهای روی سکوها در فصلهای اخیر هم از همینجا شروع میشود؟
بله، شما زمان ما هیچوقت این اتفاقات را نمیدیدید. در آن سالها که من و فتحاللهزاده و بقیه بچهها بودیم، هیچوقت این بد و بیراهها و نگرانیها و ناراحتیها را از هواداران ندیدیم. هوادار میآمد شعارش را میداد و کُری میخواند اما به بد و بیراه نمیرسید. حتی من در تلویزیون جمهوری اسلامی برای آقای فتحاللهزاده کُری خواندم و گفتم همه حرفهایی که زدیم بماند، ما فردا ۳-۰ میبریم. ایشان گفت آرزو بر جوانان عیب نیست. من گفتم فعلا که تو از من جوانتری. فردایش هم اتفاقا از بدِ حادثه ما ۳-۰ بردیم!